کد مطلب:122540 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:378

در بیان ولادت موفور السعاده و اسم و لقب و کنیت و حلیه و شمای
شیخ مفید و شیخ طوسی و اكثر اعاظم علماء ذكر كرده اند كه ولادت شریف امام حسن علیه السلام در شب سه شنبه نیمه ماه مبارك رمضان سال سوم هجرت واقع شد، بعضی سال دوم نیز گفته اند، اسم شریف آن حضرت حسن بود، و در تورات اسم آن حضرت شبر است زیرا كه شبر در لغت عرب حسن است، و نام پسر بزرگ هارون نیز شبر بود؛ كنیت آن حضرت ابومحمد است، بعضی ابوالقاسم نیز گفته اند؛ القاب آن حضرت: سید و سبط و امین و حجت و بر و نقی و امیر و زكی و مجتبی و زاهد وارد شده است.

ابن بابویه به سندهای معتبر از حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) روایت كرده است كه چون امام حسن (علیه السلام) متولد شد، حضرت فاطمه (علیه السلام) به حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) گفت كه: او را نامی بگذار، گفت: سبقت نمی گیرم در نام او بر حضرت رسالت (صلی الله علیه و اله و سلم)



[ صفحه 502]



پس او را در جامه زردی پیچیدند به خدمت رسول (صلی الله علیه و آله) آوردند، آن حضرت فرمود: من شما را نهی نكردم كه در جامه زرد نپیچید او را؟ پس آن جامه زرد را انداخت و آن حضرت را در جامه سفیدی پیچید.

به روایت دیگر: زبان خود را در دهان آن حضرت كرد و زبان آن حضرت را می مكید پس از امیر المؤمنین (علیه السلام) پرسید كه: او را نامی گذاشته ای؟ آن حضرت عرض كرد: بر شما سبقت نخواهم گرفت در نام او، پس رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) فرمود: من نیز سبقت بر پروردگار خود نمی گیرم، پس حق تعالی امر كرد به جبرئیل كه: از برای محمد پسری متولد شده است برو بسوی زمین سلام مرا به او برسان و او را تهنیت و مبارك باد بگوی و بگو كه: علی نسبت به تو بمنزله هارون است به موسی، پس او را مسمی كن به اسم پسر هارون، آن حضرت فرمود كه: اسم او چه بود؟ جبرئیل گفت: اسم او شبر بود، حضرت فرمود: لغت من عربی است، جبرئیل گفت: حسن نام كن. پس او را حسن نام كردند كه شبر در لغت عربی حسن است. چون امام حسین (علیه السلام) متولد شد، حق تعالی به جبرئیل (علیه السلام) وحی كرد كه: پسری از برای محمد متولد شده است، برو او را تهنیت و مبارك باد بگو، و بگو كه: علی از تو به بمنزله هارون است از موسی، پس او را به نام پسر دیگر هارون مسمی گردان، چون جبرئیل نازل شد بعد از تهنیت پیغام ملك علام را به حضرت خیرالانام رسانید، حضرت فرمود: نام آن پسر چه بود؟ جبرئیل گفت: شبیر، حضرت فرمود، زبان من عربی است، جبرئیل گفت: او را حسین نام كن كه به



[ صفحه 503]



معنی شبیر است، پس او را حسین نام كردند.

ایضا به سندهای معتبر از حضرت امام رضا (علیه السلام) روایت كرده است كه اسماء بنت عمیس گفت: چون امام حسن متولد شد و من قابله او بودم، حضرت رسالت (صلی الله علیه و آله) آمد گفت: ای اسماء بیاور فرزند مرا، پس آن حضرت را در جامه زردی پیچیدم و به خدمت حضرت بردم، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: من نهی نكردم شما را كه فرزندی كه متولد می شود در جامه زرد مپیچید؟ پس او را در جامه سفیدی پیچیدم به خدمت آن حضرت بردم، پس در گوش راستش اذان گفت و در گوش چپش اقامه گفت، از امیر المؤمنین (علیه السلام) پرسید كه: به چه نام او را مسمی كرده ای؟ جناب امیر عرض كرد بر شما سبقت نگرفتم در نام او و لیكن می خواستم او را «حرب» نام كنم، رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) فرمود: من نیز سبقت نمی گیرم در نام او بر پروردگار خود، پس جبرئیل نازل شد گفت: خداوند علی اعلا تو را سلام می رساند فرماید كه: او را به اسم پسر بزرگ هارون مسمی گردان، حضرت او را حسن نام كرد.

چون روز هفتم شد، حضرت رسالت (صلی الله علیه و اله و سلم) دو گوسفند ابلق از برای عقیقه او كشت، به اسماء كه قابله بود یك ران با یك اشرفی داد، سرش را تراشید و موی سرش را با نقره كشید و تصدق كرد، سرش را به خلوق كه بوی خوش بود آلوده كرد فرمود: ای اسماء خون عقیق را بر سر فرزندان مالیدن از فعل جاهلیت است.

اسماء گفت: بعد از یك سال امام حسین متولد شد، حضرت رسول (صلی الله علیه و اله و سلم) آمد فرمود: ای اسماء بیاور پسر مرا به نزد من، پس



[ صفحه 504]



امام حسین (علیه السلام) را در جامه سفیدی پیچیدم به خدمت آن حضرت بردم، باز اذان و اقامت در گوش راست و چپش گفت، در دامن خود گذاشت و گریست، اسماء گفت: پدر و مادرم فدای تو باد گریه تو از چیست؟ حضرت فرمود: بر این فرزند خود می گریم، اسماء گفت كه: در این ساعت متولد شده است یا رسول الله، آن حضرت فرمود: گروهی بغی كننده و ستم كننده او را شهید خواهند كرد بعد از من، خدا شفاعت مرا به ایشان نرساند، پس گفت: ای اسماء این خبر را به فاطمه مگو كه او تازه فرزند زاییده است و شنیدن این مصیبت به او ضرر می رساند. پس فرمود كه: یا علی او را چه نام كرده ای؟ فرمود كه: بر تو سبقت نمی گیرم، پس جیرئیل نازل شد گفت: خداوند علی اعلا تو را سلام می رساند می فرماید: او را به اسم پسر كوچك هارون مسمی كن، پس حضرت او را حسین نام كرد، در روز هفتم دو گوسفند از برای او كشت، قابله را یك ران گوسفند با یك دینار عطا كرد، سرش را تراشید، به وزن موی سرش نقره تصدق كرد، باز خلوق بر سرش مالید فرمود كه: خون عقیقه مالیدن از فعل جاهلیت است.

ایضا از آن حضرت روایت كرده است كه: فاصله نبود میان امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) مگر به قدر حمل.

در احادیث معتبره ی بسیار از طریق خاصه و عامه از حضرت رسالت (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت كرده اند كه آن حضرت فرمود: من حسن و حسین دو پسر خود را به نام دو پسر هارون شبر و شبیر مسمی ساختم برای كرامت و بزرگواری ایشان نزد حق تعالی.



[ صفحه 505]



به روایت دیگر: فرزندان فاطمه را حسن و حسین و محسن كه در شكم فاطمه شهید شد، مسمی گردانیدم به اسم سه پسر هارون شبر و شبیر و مشبر، برای آنكه علی به منزله هارون است.

ابن بابویه به سند معتبر از حضرت صادق (علیه السلام) روایت كرده است كه حق تعالی به هدیه فرستاد برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نام امام حسن را به جامه حریری از جامه های بهشت.

به روایت دیگر: نام آن حضرت را بر حریری نوشته بود. فرستاد، حضرت رسالت (صلی الله علیه و آله و سلم) نام امام حسین (علیه السلام) را از آن اشتقاق كرد.

ایضا از امام رضا (علیه السلام) روایت كرده است كه نقش نگین امام حسن (علیه السلام) العزه لله بود.

و به روایت دیگر: «الحمد لله» بود.

در بعضی از كتب معتبره روایت كرده اند كه ام الفضل زن عباس به خدمت حضرت رسالت (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض كرد: من در خواب دیدم كه پاره ای از تن تو در دامن بود، حضرت فرمود: انشاء الله فرزندی از برای فاطمه به هم خواهد رسید تو متكفل تربیت او خواهی شد، پس در آن زودی امام حسن (علیه السلام) متولد شد، آن حضرت او را به ام الفضل داد كه به شیر قثم پسر عباس آن حضرت را شیر داد.

قطب راوندی از حضرت صادق (علیه السلام) روایت كرده است كه حضرت رسالت (صلی الله علیه و آله و سلم) می آمد به نزد فرزندان شیرخواره ی فاطمه، آب دهان معجزنشان خود را در دهان ایشان می افكند، فاطمه (علیهاالسلام) را می گفت: تو ایشان را شیر مده.



[ صفحه 506]



ابن شهرآشوب از كتب مخالفان روایت كرده است از ابوهریره كه راهبی به مدینه آمد بر شتری سوار، گفت: مرا دلالت كنید به خانه فاطمه، چون به در خانه فاطمه رسید گفت: ای دختر رسول خدا دو پسر خود را برای من بیرون آور، فاطمه (علیهاالسلام) حسن و حسین (علیهماالسلام) را برای او بیرون آورد، پس راهب ایشان را بوسید و گریست و گفت: نامهای اینان در تورات شبر و شبیر است، در انجیل طاب و طیب است، پس از صفات حضرت رسالت (صلی الله علیه و آله و سلم) سؤال كرد، چون آن صفات او را موافق یافت با آنچه در كتب خود خوانده بود از اوصاف آن حضرت كلمه شهادت گفت و مسلمان شد.

ایضا از جماعتی روایت كرده است كه پیش از حسن و حسین به این دو نام بزرگوار مسمی نگردیده بود، از معجزات ایشان است، چنانچه كسی به اسم محمد و علی مسمی نشده بود، حق تعالی در قصه یحیی می فرماید كه: ما پیش از او از برای او هم نامی قرار نداده بودیم.

در كتاب عیون المعجزات روایت كرده است كه فاطمه (علیهاالسلام) امام حسن و امام حسین را از ران چپ زایید، و مریم عیسی را از ران راست زایید.

كلینی به سندهای صحیح از حضرت صادق (علیه السلام) روایت كرده است كه حضرت فاطمه در روز هفتم ولادت امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) قوچی برای عقیقه ایشان كشت، و سر ایشان را تراشید، و به وزن موی سر ایشان نقره تصدق كرد.

در چند حدیث دیگر از آن حضرت روایت كرده است كه حضرت



[ صفحه 507]



رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) برای ایشان قوچی به دست خود كشت، موی سر ایشان را با نقره وزن كرد و نقره را تصدق نمود، چون عقیقه امام حسن (علیه السلام) را می كشت این دعا خواند: بسم الله عقیقه عن الحسن اللهم عظمها بعظمه و لحمها بلحمه و دمها بدمه و شعرها بشعره اللهم اجعلها و قاء لمحمد و آله.

ایضا به سند معتبر از حضرت امام رضا (علیه السلام) روایت كرده است كه: چون امام حسن (علیه السلام) متولد شد، جبرئیل برای تهنیت در روز هفتم نازل شد، امر كرد آن حضرت را كه او را نام و كنیت بگذارد و سرش را بتراشد و عقیقه از برای او بكشد و گوشش را سوراخ كند، در وقتی كه امام حسین (علیه السلام) متولد شد جبرئیل نازل شد و به اینها امر كرد، آن حضرت به عمل آورد و فرمود: دو گیسو گذاشتند ایشان را در جانب چپ سر و سوراخ گوش راست را در نرمه گوش كردند، و گوش چپ را در بالای گوش، در روایت دیگر وارد شده است كه آن دو گیسو را در میان سر ایشان گذاشته بودند.

ایضا به سند معتبر از امام محمد باقر (علیه السلام) روایت كرده است كه چون حضرت رسالت (صلی الله علیه و آله و سلم) را به معراج بردند، ده ركعت نماز به زمین آورد، نمازهای واجب همه دو ركعتی بود. چون امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) متولد شدند، حضرت رسالت برای شكر این نعمت هفت ركعت اضافه كرد، حق تعالی از برای او اجازه فرمود.

در كشف الغمه روایت كرده است كه رنگ مبارك حضرت امام حسن (علیه السلام)سرخ و سفید بود، دیده های مباركش گشاده و بسیار سیاه بود، دو خد مباركش هموار بود و برآمده نبود، خط موی باریكی



[ صفحه 508]



در میان شكم آن حضرت بود، ریش مباركش انبوه بود، موی سر خود را بلند می گذاشت، گردن آن حضرت در نور و صفا مانند نقره ی صیقل زده بود، سرهای استخوان آن حضرت گنده بود، میان دوشهایش گشاده بود و میانه بالا بود، از همه مردم خوش روتر بود، خضاب به سیاهی می كرد و موهایش مجعد بود، بدن شریفش در نهایت لطافت بود.

ایضا از حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) روایت كرده است كه حضرت امام حسن (علیه السلام) از سر تا سینه به حضرت رسالت (صلی الله علیه و آله و سلم) شبیه تر بود از سایر مردم، جناب امام حسین (علیه السلام) در سایر بدن به آن حضرت شبیه تر بود.



[ صفحه 509]